015
مســــــافر جنـــــوبی

سکــــــــــــــــــوت♥(تنهــــــــــــــــــــــایی)♥عشـــــــــــــــــــــــق

روزی یک زوج ، بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند. آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول ۲۵ سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند.تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون ( راز خوشبختیشونو ) بفهمند. سردبیر گفت : آقا واقعا باور کردنی نیست ؟ یه همچین چیزی چطور ممکنه ؟
شوهره روزای ماه عسل رو بیاد آورد و گفت : بعد از ازدواج برای ماه عسل به شمیلا رفتیم ، اونجا برای اسب سواری هر دو ، دو تا اسب مختلف انتخاب کردیم. اسبی که من انتخاب کرده بودم خیلی خوب بود ولی اسب همسرم به نظر یه کم سرکش بود.
سر راهمون اسب ناگهان پرید و همسرم رو از زین انداخت. همسرم خودشو جمع و جور کرد و بهپشت اسب زد و گفت : این بار اولت.
دوباره سوار اسب شد و به راه افتاد. بعد یه مدتی دوباره همون اتفاق افتاد ، این بار همسرم نگاهی با آرامش به اسب انداخت و گفت : این دومین بارت.
بعد بازم راه افتادیم ، وقتی که اسب برای سومین بار همسرم رو انداخت خیلی با آرامش تفنگشو از کیف برداشت و با آرامش شلیک کرد و اونو کشت. سر همسرم داد کشیدم و گفتم : چیکار کردی روانی ؟ حیوان بیچاره رو کشتی ! دیونه شدی ؟ یه نگاهی به من کرد و گفت : این بار اولت !!!!!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 4 اسفند 1391برچسب:,ساعت 15:24 توسط شراب عشق|


آخرين مطالب
» 029
» 028
» 027
» 026
» 025
» 024
» 023
» 022
» 021
» 020
» 019
» 018
» 018
» 017
» 016
» 015
» 014
» 013
» 012
» 011


Design by : Pichak